اناجیل واعمال رسولان | رسالات پولس رسول | رساله عبرانیان | رساله یعقوب | رسالات پطرس رسول | رسالات یوحنا رسول | رساله یهودا | کتاب مکاشفه | |||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
انجیل متی | رومیان | افسسسیان | دوم تسالونیکیان | عبرانیان | یعقوب | اول پطرس | اول یوحنا | یهودا | مکاشفه | |
انجیل مرقس | اول قرنتیان | فیلیپیان | اول تیموتاوس | دوم پطرس | دوم یوحنا | |||||
انجیل لوقا | دوم قرنتیان | کولسیان | دوم تیموتاوس | سوم یوحنا | ||||||
انجیل یوحنا | غلاطیان | اول تسالونیکیان | تیطس | |||||||
اعمال رسولان | فلیمون | |||||||||
فهرست کلام خدا: عهد جدید | X   پنجره را ببندید |
کتاب مقدس برای تمام فصول (۲۸)
بخش «کتاب مقدس برای تمام فصول» شامل بررسی ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس است. با مطالعه یک فصل در هفته، شما در طول یک سال (۵۲ هفته) شناخت عمیق تری از حقایق و تعالیم اساسی کلام خدا حاصل می کنید و تصویری جامع از کل کتاب مقدس در ذهنتان شکل می گیرد. ( همه آیات از ترجمه فارسی هزاره نو و گاهی از ترجمه قدیم فارسی کتاب مقدس برگزیده شده اند.)
برای درک بهتر می توانید ابتدا فصل مورد بحث را در بخش انتهایی این صفحه بخوانید؛ سپس بررسی آن را در ابتدای همین صفحه دنبال کنید.
بررسی مزمور ۱۰۷
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز، ادوارد سرکیسیان هستم و فصل دیگری از مجموعه ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس (کتاب مقدس برای تمام فصول) را در اینجا بررسی خواهم کرد.
هر انسانی که پا به عرصه این جهان می نهد، داستانی منحصربهفرد دارد؛ داستانی که با فراز و نشیبهای تلخ و شیرین، شکستها و پیروزیها، یاس و امید درهم تنیده شده است. زندگی انسان در این دنیای ناپایدار، همچون کشتی است که گاهی در اقیانوس توفانی درگیر امواج سهمگین است و گاهی آرامشی موقت بر آن حکمفرماست؛ از یک سو، رنجها، ناامیدیها، و تراژدی ها سایهای بر زندگی میافکنند، و از سوی دیگر، نور امید و رهایی، همچون سپیدهای پس از شبی طولانی، به قلب انسان میتابد.
بسیاری از انسانها چنان در گرداب واقعیتهای مادی و فراز و نشیب های زندگی روزمره فرو رفتهاند که گمان میکنند این شرایط، سرنوشتی تغییرناپذیر است که شانس و تصادف یا نیرویی بی رحم آن را رقم زده است و گریزی از آن نیست. اما مزمور ۱۰۷ ندایی شیرین و دلنواز از دل تاریخ است که اعلام میکند انسان در این جهان هستی بدون مقصد و هدف رها نشده است، بلکه خدایی پر محبت و قادر مطلق، همواره در کار رهایی و نجات او مشغول بوده است.
این مزمور شهادتی است بر محبت بی نهایت خداوند که چگونه انسان ها را در توفانهای سهمگین، در سیاهچال های اسارت، در سرگردانی و گمراهی بیراهه ها، زمانی که هیولای مرگ در حال فرو بلعیدن شان است نجات داده و به سوی بندر مراد هدایت کرده است:
1خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
2چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است،
مزمور ۱۰۷: ۱و۲
این مزمور، سرودی است برای تمامی کسانی که درد را چشیده اند، در توفانها مایوس و در تاریکی سردرگم شده اند اما لحظه ای که به آسمان نگریسته و خدای حقیقی را با تمام وجود طلبیده اند آنگاه دستی نامرئی و بازویی افراشته آنها را از ته دره مرگ و نابودی بیرون کشیده و بر قله آسایش و سعادت قرار داده است.
داستان زندگی تک تک ما سلسله ای از حوادث تصادفی، بی هدف و بدون معنی نیست، بلکه دعوتی الهی به شناخت نجاتدهندهای قادر است که در سختترین لحظات، ما را تنها نمیگذارد و رها نمیکند. مزمور ۱۰۷ ما را فرا میخواند که به گذشته مان نگاهی بیندازیم، دست نجاتبخش خدا را در پیچ وخم های زندگی مان ببینیم و با قلبی شکرگزار، عظمت و محبت او را بستاییم.
پس بیاید با هم در این مزمور زیبا اندکی تامل کنیم و با سراینده آن هم صدا شویم:
۱خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
2چنین گویند فدیهشدگان خداوند…مزمور ۱۰۷: ۱
دقت کنید که این مزمور خطاب به «فدیه شدگان» خداوند است!
و آنها را به تسبیح و ستایش خداوند دعوت می کند اما فدیه شدگان چه کسانی اند؟
قبلا در بررسی فصل های دیگر کتاب مقدس نیز توضیح داده ام که کلمه «فِدیه» که واژه ای قدیمی است به معنی سَربها یا جان بها (بهای آزادی یا نجات کسی از اسارت یا مرگ) است. کلمه دیگری که با این واژه رابطه ای تنگاتنگ دارد کلمه «رستگاری» است که با «فدیه» حاصل می شود یعنی مثلا کسی با پرداخت جان بها، برده ای را بازخرید می کند و او را از غلامی و اسارت رها می سازد؛ این دقیقا عملی است که خدا در قبال انسان هایی که برده گناه و در اسارت مرگ هستند انجام داده است و با پرداخت بهایی گزاف از طریق مرگ مسیح خداوند بر روی صلیب امکان آزادی و رستگاری انسان ها را فراهم کرده است:
18زیرا میدانید از شیوۀ زندگی باطلی که از پدرانتان به ارث برده بودید، بازخرید شدهاید، نه به چیزهای فانی چون سیم و زر، 19بلکه به خون گرانبهای مسیح، آن برۀ بیعیب و بینقص. 20او پیش از آفرینش جهان انتخاب شد، امّا در این زمانهای آخر برای شما ظهور کرد. اول پطرس ۱: ۱۸-۲۰
در زمان های گذشته برده داران، بردگان خود را در میدان شهر در معرض نمایش قرار می دادند و مشتریان با پرداخت مبلغی آنها را می خریدند. خدا با پرداخت قیمتی گزاف- صلیب مسیح خداوند- ما را از بردگی گناه بازخرید کرده و ما را از چنگال این ارباب مخوف آزاد کرده است زیرا فدیه گناه «مرگ» است:
23زیرا مزد گناه مرگ است، رومیان ۶: ۲۳
ویژگی منحصر به فرد هر فدیه شده ای این است که لحظه رستگاری و آزادی اش را تا آخر عمر نیز فراموش نمی کند و داستان و ماجراهای آن در یاد و خاطره اش حک شده اند؛ طبعا زبان و قلبش نیز مملو از سپاس و تشکر نسبت به کسی است که آن لحظه باشکوه را در زندگی اش رقم زده است. فقط یک لحظه تصور کنید برده ای که می بایست در اسارت اربابی خشن و شریر تا آخر عمر با سختی، بیماری، گرسنگی، بیگاری و در نهایت مرگ دست و پنجه نرم کند اینک به واسطه محبت شخصی سخاوتمند، رستگار شده است!
این وضعیت فدیه شدگان خداوند است؛ برای همین قلب فدیه شدگان و نجات یافتگان باید مملو از ستایش و پرستش و تسبیح خداوند باشد و این تسبیح باید مانند چشمه ای جوشان و خروشان از قلب ایمانداران هر لحظه سرازیر شود. اصولا زمانی که نسبت به خدا عصبانی هستید یا شکایت و ناله میکند و از شرایط و وضعیت زندگی تان راضی نیستید و با افسردگی دست و پنجه نرم می کنید بهترین داروی ضد افسردگی یادآوری این واقعیت است که شما شایسته جهنم و مرگ ابدی بودید ولی خداوند صرفا بخاطر فیض و محبت بی نهایتش جانش را برای آزادی و رهایی شما از اسارت گناه و مرگ فدا کرده است و بنابراین:
۱خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
۲چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
اگر از همین لحظه تصمیم بگیریم که تا آخر عمر بدون وقفه و بدون لحظه ای مکث و بدون اینکه کار دیگری انجام دهیم، فقط و فقط خداوند را به خاطر نجات و رستگاری مان با کلماتی شیوا و رسا سرود بخوانیم، بانگ شادی سر دهیم و ستایش کنیم هنوز برای وصف کامل عظمت و شکوه کفاره مسیح و فیض بی نهایتش کافی نیست!
سراینده مزمور ۱۰۷ در ادامه می افزاید:
۱خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
2چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است،
3و از سرزمینها گِردشان آورده است،
از شرق و غرب، از شمال و جنوب.
4برخی در بیابانهای بیآب و علف سرگردان شدند،
و راه به شهری مسکون نیافتند؛
5گرسنه و بسیار تشنه،
جانشان در اندرونشان کاهیده شد.
6آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان رهایی بخشید.
7آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
8پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم. مزمور ۱۰۷: ۱-۸
با الهام از روحالقدس و با زبانی مجسم و گویا، سراینده این مزمور به تجربیات تلخ قوم یهود که در تاریخ پرفراز و نشیب خود از آنها عبور کرده اند اشاره می کند و اینکه چگونه خداوند با اعمال شگرف و با محبتی غیر قابل وصف و وفاداری بی همتای خود آنان را از منجلاب مرگ و نابودی نجات داده است. او رویدادهایی نظیر اسارت این قوم در مصر، آشور و بابل، رویارویی شان با دشمنان، سرگردانی شان در بیابان و تحمل قحطی، گرسنگی و بیماری …را به عنوان نمونههایی ذکر میکند که همگی به حقایق روحانی عمیق اشاره دارند:
11این امور چون نمونه بر آنان واقع گردید و نوشته شد تا عبرتی باشد برای ما که در زمانی به سر میبریم که غایتِ همۀ اعصار تحقق یافته است. اول قرنتیان ۱۰: ۱۱
آزادی قوم یهود از اسارت مصر یا بابل نمونه ای از آزادی انسان گناهکار از اسارت گناه و مرگ است. خداوند با بازویی افراشته و معجزات شگفت انگیز قوم اسرائیل را از مصر نجات داد:
6پس بنیاسرائیل را بگو: ”من یهوه هستم و شما را از زیر یوغ بیگاری مصریان بیرون خواهم آورد. من شما را از بندگی ایشان رها خواهم کرد، و به بازوی افراشته و داوریهای عظیم شما را خواهم رهانید. 7من شما را بر خواهم گرفت تا قوم من باشید و من خدای شما خواهم بود. خروج ۶: ۶و۷
لحظه تاریخی خروج اسرائیل از مصر با خون قربانی پِسَخ که نمونه ای از کفاره مسیح است میسر شد:
21آنگاه موسی همۀ مشایخ اسرائیل را گرد آورد و گفت: «بروید و برههایی برای خود، بر حسب خانوادههای خود بگیرید و پِسَخ را ذبح نمایید. 22دستهای از گیاهِ زوفا گرفته، در خونی که در تشت است فرو برید و بر سردر و دو تیر عمودی دَرِ خانههای خود بمالید. هیچیک از شما تا صبح از درِ خانۀ خود بیرون نرود. 23هنگامی که خداوند میگذرد تا مصریان را هلاک کند، خونی را که بر سردر و دو تیر عمودی در است خواهد دید و از دَرِ آن خانه خواهد گذشت، و اجازه نخواهد داد که هلاککننده به خانههایتان درآید و شما را بزند. 24بر شماست که این آیین را به عنوان فریضهای برای خود و فرزندانتان تا به ابد نگاه دارید. 25چون وارد سرزمینی شدید که خداوند آن را به شما وعده داده است، این عبادت را به جا آورید. 26اگر فرزندانتان از شما بپرسند که، ”معنای این عبادت شما چیست؟“ 27بگویید: ”این قربانی پِسَخ برای خداوند است که در مصر از خانههای بنیاسرائیل حفاظت کرد، آنگاه که مصریان را زد ولی خانههای ما را رهایی بخشید.“» خروج ۱۲ : ۲۱-۲۷
قوم یهود بعد از استقرار در زمین وعده برای قرن های متوالی از اوامر و فرامین الهی که از طریق انبیای اسرائیل و به الهام روح خدا در کتب عهد عتیق نگاشته شده اند سرپیچی کردند؛ خداوند نیز در طول تاریخ بارها این قوم را به دلیل شرارت، سخت دلی و بی ایمانی داوری کرده است؛ برای مثال امپراتوری آشور در چندین مرحله حول و حوش سال های ۷۳۰ قبل از میلاد به سرزمین شمالی منطقه فلسطین که مرکز آن سامره بود تاخت و آن را به تصرف خود در آورد و ساکنانش را به آشور تبعید کرد و سپس حول و حوش ۵۹۷ قبل از میلاد مجددا در چندین مرحله، امپراتوری بابل سرزمین جنوبی منطقه فلسطین که مرکز آن اورشلیم بود را تسخیر کرد و اکثر یهودیان برای ۷۰ سال به اسارت بابل تبعید شدند. با ظهور امپراتوری هخامنشی، کوروش پادشاه فارس امپراتوری بابل را شکست داد و فرمانی برای آزادی اسیران یهودی صادر کرد؛ متعاقبا عده ای از یهودیان وطن پرست مجددا به سرزمین خود مراجعت کردند و با بازسازی شهر اورشلیم و معبد خدا، سرزمین یهودیه مجددا احیا شد. در واقع آیات ۲-۸، خلاصه ای از این تاریخ پرماجرای قوم یهود است:
۲چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است،
۳و از سرزمینها گِردشان آورده است،
از شرق و غرب، از شمال و جنوب.
۴برخی در بیابانهای بیآب و علف سرگردان شدند،
و راه به شهری مسکون نیافتند؛
۵گرسنه و بسیار تشنه،
جانشان در اندرونشان کاهیده شد.
۶آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان رهایی بخشید.
۷آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
۸پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم. مزمور ۱۰۷: ۱-۸
در اینجا پوچی، بی هدفی و گمراهی ناشی از شرارت و گناه به سرگردانی در بیابان و بیراهه ها تشبیه شده است. زمانی که انسان از خدا فاصله می گیرد در واقع از چشمه زلال جوشان و نان حیات محروم میشود و برای ارضا تشنگی و گرسنگی دائمی و عمیقش مجبور است از آب لجنزار و شور و از غذاهای گندیده و سمی شیطان بیاشامد و بخورد.
هر چند در طول تاریخ، انسان ها با ابداع هزاران ایدئولوژی، سرگرمی و مشغولیت های دیگر تلاش کرده اند که نیازهای درونی و روحانی خود را ارضا کنند ولی همچنان خلا عمیق روحانی انسان گمگشته نه تنها پر نشده است بلکه هزار و یک نوع بیماری جسمی و روانی نیز به آن اضافه شده است. انسان ها در بیراهه های شرارت و گناه سرگردانند!
مطابق کتاب پیدایش (اولین کتاب عهد عتیق کتاب مقدس) بعد از اینکه قائن شریر، برادرش هابیل را کشت در سرزمین «نوُد» ساکن شد و از حضور خدا گریخت:
16پس قائن از حضور خداوند بیرون رفت، و در سرزمین نْود در شرق عَدَن ساکن شد. پیدایش ۴: ۱۶
«نُود» در زبان عبری یعنی سرگردانی! این دقیقا وضعیت انسان امروزی را به تصویر می کشد؛ هیچ چیزی از آن لحظه تا به امروز عوض نشده است؛ انسان گناهکار که رابطه اش با خدای قدوس گسسته شده است از منزلگه سعادت و خوشبختی (باغ زیبای عَدَن) فرسنگ ها فاصله دارد و آواره و سرگردان شده است.
بعد از قتل برادرش، خداوند به قائن گفت:
12چون زمین را کِشت کنی، دیگر قوّت خود را به تو نخواهد داد. و تو بر زمین آواره و سرگردان خواهی بود.» پیدایش ۴: ۱۲
به همین دلیل سراینده مزامیر در آیات ۴-۶ می افزاید:
۴برخی در بیابانهای بیآب و علف سرگردان شدند،
و راه به شهری مسکون نیافتند؛
۵گرسنه و بسیار تشنه،
جانشان در اندرونشان کاهیده شد. مزمور ۱۰۷: ۴و۵
آیا امیدی برای نجات انسان سرگردان و فلک زده که به ته دره عمیق گناه و شرارت سقوط کرده است وجود دارد؟
خوشبختانه جواب این سوال آری است. توصیه من این است که بررسی انجیل لوقا فصل ۱۵ را که تحت عنوان «پسر گمشده و انسان گمگشته» در صفحه اصلی تارنمای فیض و راستی خواهید یافت مطالعه کنید تا درک کاملتری از این موضوع حاصل کنید؛ در بخشی از مَثَل پسر گمشده چنین می خوانیم:
16پسر آرزو داشت شکم خود را با خوراک خوکها سیر کند، امّا هیچکس به او چیزی نمیداد. 17سرانجام به خود آمد و گفت: ”ای بسا کارگران پدرم خوراک اضافی نیز دارند و من اینجا از فرط گرسنگی تلف میشوم. 18پس برمیخیزم و نزد پدر میروم و میگویم: ’پدر، به آسمان و به تو گناه کردهام. 19دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم. با من همچون یکی از کارگرانت رفتار کن.“‘ لوقا ۱۵: ۱۶-۱۹
در آن بررسی اشاره کرده ام که روح القدس انسان را از خواب گران بیدار می کند و فرد سرگردان و گم گشته نزد خدا و نجات دهنده حقیقی فریاد برمی آورد و خدا را در تنگی هایش می جوید:
۶آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان رهایی بخشید.
۷آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
۸پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم. مزمور ۱۰۷: ۱-۸
در آیه ۶ نکته بسیار مهمی که در نگاه نخست شاید به آن توجه کافی نکنیم این است که آوارگان و غریبان در تنگی شان نزد «خداوند» فریاد برآوردند! در اینجا کلمه ای که در فارسی به «خداوند» ترجمه شده است در واقع کلمه عبری «یَهُوَه» است. خدایانی که در طول تاریخ بشری ساخته پرداخته ذهن مردود انسان ها هستند هرگز نمی توانند شما را از تنگی ها نجات دهند زیرا وجود خارجی ندارند!
فقط و فقط خدای حقیقی و خالق آسمان و زمین یعنی «یَهُوَه» که در سطور کتاب مقدس عهد عتیق و جدید خود را به انسان ها مکشوف کرده است نجات دهنده واقعی است و قادر است من، شما و هر کسی را که به حضورش فریاد برآورد از تنگی نجات دهد و از سرگردانی به منزلگه سعادت و خوشبختی هدایت کند!
22«ای همۀ کرانهای زمین،
به من روی آورید و نجات یابید!
زیرا که من خدا هستم،
و جز من خدایی نیست. اشعیا نبی ۴۵: ۲۲
12زیرا میان یهود و یونانی تفاوتی نیست، چرا که همان خداوند، خداوندِ همه است و همۀ کسانی را که او را میخوانند، بهفراوانی برکت میدهد. 13زیرا «هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت.» رومیان ۱۰: ۱۲و ۱۳
37هرآنچه پدر به من بخشد، نزد من آید؛ و آن که نزد من آید، او را هرگز از خود نخواهم راند. یوحنا ۶: ۳۷
تشنگی و گرسنگی فدیه شدگان خداوند تا ابد برطرف شده است زیرا خداوند چشمه ابدی و نان حیات است و همه فدیه شدگان به او دسترسی دارند:
35عیسی به آنها گفت: «نان حیات من هستم. هر که نزد من آید، هرگز گرسنه نشود، و هر که به من ایمان آوَرَد هرگز تشنه نگردد. یوحنا ۶: ۳۵
37در روز آخر که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاد و به بانگ بلند ندا در داد: «هر که تشنه است، نزد من آید و بنوشد. 38هر که به من ایمان آوَرَد، همانگونه که کتاب میگوید، از بطن او نهرهای آب زنده روان خواهد شد.» یوحنا ۷: ۳۷و۳۸
آیا در بیابان های بی آب و علف این دنیای تاریک و در شوره زارهای آن در جستجوی منزلگه سعادت و راحتی هستید؟ اگر از جستجوی آب حیات بخش در سراب های این دنیا خسته و در بیراهه ها آواره شده اید وقت آن است که نزد خدای حقیقی فریاد بزنید؛ دوست عزیز امروز تنگی های زندگی تان را با فریاد به نزد خدای حقیقی به لحظه با شکوه «رستگاری» مبدل کنید و به جمع فدیه شدگان خداوند ملحق شوید و بگذارید سرود حمد و ستایش خداوند لب ها و دل هایتان را تا ابد زینت بخشد و ذهن و ضمیرتان بجای شِکوه، شکایت و درد پر از تسبیح و سرود گردد!
7آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
8پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
9زیرا که جان آرزومند را سیر میگرداند
و جان گرسنه را به چیزهای نیکو پر میسازد. مزمور ۱۰۷: ۷-۹
سراینده این مزمور سپس تجربه تلخ دوم را به تصویر می کشد:
۱۰برخی در تاریکی و ظلمت غلیظ نشسته بودند،
زندانیان ظلم و زنجیرهای آهنین؛
11زیرا بر کلام خدا طغیان ورزیده،
و مشورت آن متعال را نپذیرفته بودند.
12پس دلهای ایشان را زیر بار مشقت خم ساخت؛
و لغزیدند و یاریرسانی نبود.
13آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
14ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد،
و بندهای ایشان را بگسست.
15پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
16زیرا که درهای برنجین را در هم میشکند،
و پشتبندهای آهنین را دو پاره میکند. مزمور ۱۰۷: ۱۰-۱۶
تصویر دوم، توصیفی گویا از وضعیت اسیران جنگی و زندانیانی است که در سیاهچال های تاریک، در غل و زنجیرهای آهنین، پشت درهای برنجین و در تاریکی ملموس گرفتارند!
این نیز توصیفی دقیق از وضعیت انسان گناهکار است که در دخمه های ظلمت و دروغ های شیطان و فرشتگان شریر گرفتار آمده است و گویی دیگر امیدی به رهایی وی از این وضعیت هولناک نیست.
همه ما در حیطه دشمنی مخوف به نام شیطان که کرورها کرور فرشته شریر تحت فرماندهی اش انجام وظیفه می کنند زندگی می کنیم و گویی در ترفندها و تله های نامرئی و جنون آمیز و دروغ های گمراه کننده وی اسیر شده ایم؛ وی با در دست گرفتن سیستم های اقتصادی، سیاسی، رسانه ای، ایدئولوژیکی، آموزشی، سرگرمی… انسان ها را در این تله ها گرفتار کرده است:
19ما میدانیم که از خدا هستیم و تمامی دنیا در آن شریر لمیده است. اول یوحنا ۵: ۱۹
اما علاوه بر ترفندهای شیطان و فرشتگان شریر، انسان ها کاملا در حاکمیت نفس و انسانیت کهنه ای که از آدم و حوا به ارث برده اند نیز گرفتارند و هر لحظه دیوانه وار به دنبال ارضا خواسته ها و شهوات آن هستند بدون اینکه بدانند که در لبه پرتگاه مرگ با سرنوشت ابدی خود بازی می کنند:
7زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی میورزد، چرا که از شریعت خدا فرمان نمیبرد و نمیتواند هم ببرد، 8و کسانی که در حاکمیتِ نَفْس هستند، نمیتوانند خدا را خشنود سازند…13زیرا اگر بر طبق نَفْس زندگی کنید، خواهید مرد. رومیان ۸: ۷و ۸ و۱۳
داستان غم انگیز صِدِقیا پادشاه یهودیه در زمانی که نَبوکَدْنَصَر پادشاه بابل به اورشلیم حمله کرد و سرزمین یهودیه را تصرف نمود نمونه ای از واقعیت تلخ روحانی انسانی است که در چنگال بی رحم شیطان و حاکمیت نَفْسش اسیر شده است و در سیاهچالی مخوف انتظار مرگ را می کشد:
4پس نبوکدنصر پادشاه بابِل در نهمین سالِ سلطنت صِدِقیا، در روز دهم از ماه دهم، با تمامی لشکر خویش بر اورشلیم برآمد و در برابر آن اردو زده، سنگری دور تا دورش بنا کرد. 5شهر تا یازدهمین سال سلطنت صِدِقیای پادشاه همچنان در محاصره بود. 6و اما در روز نهم از ماه چهارم، قحطی در شهر چنان سخت شد که مردم دیگر چیزی برای خوردن نداشتند. 7پس در حالی که شهر در محاصرۀ بابِلیان بود، به شهر رخنه شد، و همۀ مردان جنگی شبانه از راه دروازهای که در میان دو حصار شهر، نزدیک باغستان شاه بود، گریختند و از شهر خارج شده، به سوی عَرَبَه رفتند. 8اما سپاه کَلدانیان پادشاه را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند، و در حالی که همۀ لشکریانش از نزد او پراکنده شده بودند، 9پادشاه را گرفتار کرده، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد. 10آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگان او سلاخی کرد و همۀ صاحبمنصبان یهودا را نیز در رِبلَه از دم تیغ گذرانید. 11او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد و تا روز مرگش در زندان نگاه داشت. کتاب اِرِمیا نبی ۵۲: ۳-۱۱
انسانی که می بایست در باغ عدن در آسایش، سعادت و خوشبختی ابدی در حضور خدای حیات بخش مانند یک شاهزاده زندگی کند به دلیل گناه تبدیل به یک اسیر جنگی مفلوکی شده است که در ظلمت کامل سیر می کند و از سرنوشت هولناک خویش نیز بی اطلاع است؛ انسانی که از نور حقیقت الهی فرسنگ ها فاصله گرفته است در تاریکی غلیظ فریب های شیطان کورمال کورمال به لبه پرتگاه مرگ نزدیک می شود. اِرِمیا نبی در کتاب «مراثی ارمیا نبی» به زیبایی این وضعیت را این چنین توصیف می کند:
15شادی از دلهای ما رخت بربسته،
و رقصمان به ماتم بدل گشته است.
16تاج از سر ما فرو افتاده؛
وای بر ما، که گناه ورزیدهایم!
17از همین رو، دل ما بیتاب شده،
و به سبب همین چیزها دیدگانمان تار گشته است،
مراثی ارمیا نبی ۵: ۱۵-۱۷
پولس رسول در رابطه با کوری روحانی گناهکاران می نویسد:
4خدای این عصر* ذهنهای بیایمانان را کور کرده تا نورِ انجیلِ جلالِ مسیح را که صورت خداست، نبینند. دوم قرنتیان ۴: ۴
{ «خدای این عصر» در آیه فوق اشاره به شیطان است.}
آیا امیدی به رهایی و آزادی انسانی که در سیاهچال شیطان و غل و زنجیر گناه اسیر شده است و مرگی هولناک در جهنم ابدی انتظارش را میکشد وجود دارد؟ پاسخ مزمور ۱۰۷ به این پرسش آری است:
۱۳آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
۱۴ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد،
و بندهای ایشان را بگسست.
۱۵پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
۱۶زیرا که درهای برنجین را در هم میشکند،
و پشتبندهای آهنین را دو پاره میکند. مزمور ۱۰۷: ۱۳-۱۶
مسیح خداوند به همین منظور بر این دنیای خاکی پا نهاد تا اسیران را به رستگاری نوید دهد:
16پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت و در روز شَبّات، طبق معمول به کنیسه درآمد. و برخاست تا تلاوت کند. 17طومار اِشعیای نبی را به او دادند. چون آن را گشود، قسمتی را یافت که میفرماید:
18«روح خداوند بر من است،
زیرا مرا مسح کرده
تا فقیران را بشارت دهم
و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران
و بینایی را به نابینایان اعلام کنم،
و ستمدیدگان را رهایی بخشم،
19و سال لطف خداوند را اعلام نمایم.»
20سپس طومار را فرو پیچید و به خادم کنیسه سپرد و بنشست. همه در کنیسه به او چشم دوخته بودند. 21آنگاه چنین سخن آغاز کرد: «امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرا میدادید، جامۀ عمل پوشید.»لوقا ۴: ۱۶-۲۱
دوست گرامی اگر در سیاهچال شیطان و زنجیرهای گناه و مرگ اسیر هستید راه نجات و رستگاری در یک قدمی شماست؛ فقط کافی است که با ارمیای نبی هم صدا شوید:
55«آنگاه خداوندا،
از اعماق سیاهچال نامت را خواندم؛
56تو تمنایم را شنیدی:
”گوش خود را بر فریاد کمکم مبند!“
57چون تو را خواندم، نزدیک آمدی،
و فرمودی: ”مترس!“
58«خداوندگارا، تو به دادرسی من آمدی،
و حیاتم را فدیه کردی. کتاب مراثی ارمیا نبی ۳: ۵۵-۵۸
اما اگر خداوند شما را از سیاهچال مخوف گناه و مرگ فدیه داده است با یادآوری آن لحظات تاریخی باشکوه با سراینده مزمور هم صدا شوید:
1خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
2چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است، مزمور ۱۰۷: ۱و۲
حال اجازه دهید به سومین واقعه و تجربه تلخی که سراینده مزمور ۱۰۷ به آن اشاره می کند بپردازیم:
17برخی به واسطۀ راههای عِصیانگرانۀ خود احمق گردیدند،
و به سبب تقصیرات خویش ستم دیدند.
18جان ایشان از هر خوراکی کراهت داشت،
و به دروازههای مرگ نزدیک آمدند.
19آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
20کلام خود را فرستاد و شفایشان داد،
و ایشان را از نابودی خلاصی بخشید.
21پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
22قربانیهای تشکر تقدیم کنند،
و با فریاد شادی کارهای او را بازگویند. مزمور ۱۰۷: ۱۷-۲۲
تجربه تلخ سوم بیماری کشنده ای است که انسان را هر لحظه ضعیف تر و به مرگی دلخراش نزدیکتر می کند. مهلک ترین بیماری که تار و پود انسان ها را مانند جُذام فراگرفته است «گناه» است؛ همه جوانب وجودی انسان از تعقل، اراده و احساس گرفته تا جسم فیزیکی، ذهن و روانش از اثرات مخرب گناه در امان نیستند.
گناه عبارت از سرپیچی و نااطاعتی از ارزش های اخلاقی و فرامین الهی است که در آیه ۱۷ «راه های عصیانگرانه» نامیده شده است:
۱۷برخی به واسطۀ راههای عِصیانگرانۀ خود احمق گردیدند،
و به سبب تقصیرات خویش ستم دیدند. مزمور ۱۰۷: ۱۷
به عبارتی دیگر گناه و شرارت، طغیان یا شورش علیه خداوند قادر مطلق است؛ انسان از اطاعت خداوند سر باز می زند و اعلام می کند که خودش خدای خویش و ارباب سرنوشتش است؛ برای انسانی که وجود و حرکت هر ذره بنیادی و هر سلولش از خدا است و به ذات خدا قائم است چنین رفتاری عین حماقت محض است؛ حماقت این عمل را می توان به حماقت کسی تشبیه کرد که شاخه درختی را که بر آن نشسته است تا از بالای درخت سقوط نکند با اره ببرد!
این دقیقا خطایی بود که آدم و حوا در باغ عدن مرتکب شدند و گناه وارد جهان مادی شد و مرگ روحانی آنی و مرگ فیزیکی تدریجی را برای انسان ها به ارمغان آورد. برای اطلاع بیشتر توصیه می کنم به بررسی فصل سوم کتاب پیدایش در بخش کتاب مقدس برای تمام فصول هفته ۳ رجوع کنید.
بیماری فیزیکی انسان ها نیز نتیجه لعنت گناه اولیه آدم و حواست که سراسر دنیا را فرا گرفته است. بیماری های روانی و جسمی، بلایای طبیعی، خشونت و جنایت، جنگ و درگیری…و در نهایت مرگ فیزیکی و روحانی همه و همه پیامد های تلخ گناه است. هیچ کدام از موارد فوق امری طبیعی نیست بلکه نتیجه گسستگی انسان از خدایی است که چشمه حیات و خوشبختی ابدی است.
انسان ها مبتلا به بیماری مهلک گناه و مشرف به مرگند!
متاسفانه اکثر انسان ها از وضعیت اسفناک روحانی خویش بی خبرند و نمی دانند که هر ثانیه به خط پایان نزدیک می شوند!
توجه کنید که اصولا همه انسان ها درک دقیق و واقع گرایانه از «زمان» و گذر آن ندارند؛ ما فکر می کنیم که ۵۰ سال یا ۷۰ سال یا حتی ۹۰ سال زمانی بسیار قابل ملاحظه است ولی ابدا این چنین نیست!
۱۰روزهای عمر ما هفتاد سال است
و اگر قوی باشیم، هشتاد سال.
اما مایۀ فخری در آنها جز محنت و اندوه نیست؛
زیرا بهسرعت میگذرند و پرواز میکنیم. مزمور ۹۰: ۱۰
15و اما انسان، روزهای عمرش همچون علف است؛
مانند گل صحرا میشکفد،
16اما به وزش بادی از میان میرود،
و دیگر اثری از او بر جای نمیماند! مزمور ۱۰۳: ۱۵و۱۶
14شما حتی نمیدانید فردا چه خواهد شد. زندگی شما چیست؟ همچون بُخاری هستید که کوتاهزمانی ظاهر میشود و بعد ناپدید میگردد. یعقوب ۴: ۱۴
این در حالی است که بعد از مرگ، جهنم ابدی است؛
۱۰۰ سال در مقابل یک میلیون سال زمانی بسیار ناچیز است؛ حال ۱۰۰ سال را با یک تریلیون (هزار هزار میلیون) سال مقایسه کنید؛ حال یک تریلیون سال را با بی نهایت و ابد مقایسه کنید!
اگر فقط اندکی به کوتاهی عمر انسان در این دنیای خاکی بیندیشید به وضعیت فاجعه بار وی که کورکورانه به سوی پرتگاهی مرگبار حرکت می کند پی خواهید برد.
آیا انسانی که گناه تار و پود وجودش را مانند جذام فرا گرفته است می تواند شفا یابد؟ مزمور ۱۰۷ به ما نوید می دهد که خداوند قادر است این بیماری مرگبار را شفا دهد:
19آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
20کلام خود را فرستاد و شفایشان داد،
و ایشان را از نابودی خلاصی بخشید.
21پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
22قربانیهای تشکر تقدیم کنند،
و با فریاد شادی کارهای او را بازگویند.
مزمور ۱۰۷: ۱۹-۲۲
مسیح در طول خدمتش در سرزمین یهودیه هزاران نفر را از بیماری های گوناگون و مهلک شفا بخشید؛ با قدرت نجات بخش وی جذامیان طاهر، لنگان خرامان، کوران بینا و ناشنوایان و الکن ها شنوا و گویا شدند؛ مسیح با انجام این معجزات ثابت کرد که تنها او قادر است که انسان را از بیماری مهلک گناه نجات دهد:
10حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد» - به مفلوج گفت: 11«به تو میگویم، برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو!» 12آن مرد برخاست و بیدرنگ تشک خود را برداشت و در برابر چشمان همه از آنجا بیرون رفت. همه در شگفت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند: «هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.» انجیل مَرقُس ۲: ۱۰-۱۲
آیا شما از مرض مهلک گناه شفا یافته اید؟ اگر این چنین است با سراینده مزمور هم صدا شوید:
۲۱پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
۲۲قربانیهای تشکر تقدیم کنند،
و با فریاد شادی کارهای او را بازگویند. مزمور ۱۰۷: ۲۱و۲۲
در نهایت سراینده مزمور ۱۰۷ با توصیف رستگاری از چهارمین تجربه تلخ، خوانندگان را به ستایش و حمد خداوند دعوت می کند:
۲۳ برخی بر کشتیها رهسپار دریا شدند،
و بر آبهای عظیم به تجارت پرداختند.
۲۴کارهای خداوند را دیدند،
اعمال شگفتش را در ژرفا!
۲۵زیرا او سخن گفت و بادْ توفان را به پا داشت
که امواجِ دریا را برافراشت.
۲۶به آسمانها بالا رفتند
و به ژرفاها فرود آمدند،
و در این مَهلکه، جانی در ایشان نماند.
۲۷همچو مستان افتان و خیزان شدند،
و عقلشان از چارهاندیشی درماند.
۲۸آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان بیرون کشید.
۲۹توفان را آرام و ساکت ساخت،
و امواج دریا ساکن گشت.
30شادمان شدند چون آرامی پدید آمد
و ایشان را به بندرِ مرادشان رهنمون گشت.
31پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم؛ مزمور ۱۰۷: ۲۳-۳۱
برای اکثر ما درک دقیق تجربه تلخ فوق به دلیل اینکه در طول زندگی مان احتمالا با چنین حادثه ای مواجه نشده ایم میسر نیست. حتی اگر در فیلم های سینمایی نیز چنین صحنه هایی را دیده باشیم نیز باز همه جوانب چنین واقعه ای در ذهنمان نمی گنجد؛ فراموش نکنید که مزمور فوق بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت دارد و در آن زمان کشتی ها از تجهیزات بسیار ابتدایی برخوردار بودند و برای جهت یابی در دریایی خروشان و توفانی نه قطب نمایی و نه ابزارهای پیشرفته دیگری در اختیار داشتند، آسمان ابری و تیره و تار حتی در طول روز نیز مانع از جهت یابی صحیح می شد و ممکن بود باد شدید کشتی را کیلومتر ها از مسیر اصلی منحرف و آن را در وسط دریای متلاطم سرگردان کند. اکثر کشتی های بادبانی بزرگ در زمان های بسیار دور در مواجهه با توفان های ناگهانی و سهمگین در دریا غرق می شدند و مرگ سرنشینان کشتی حتمی بود. گاهی در چنین شرایط بحرانی کشتی هایی که نزدیک به خط ساحلی حرکت می کردند به شدت به صخره های ساحلی برخورد می کردند و خسارت های بسیاری بر آنها وارد می شد. در کتاب مقدس به چند نمونه از این ماجراهای ترسناک اشاره شده است برای نمونه ماجرای یونس نبی را ملاحظه کنید:
1کلام خداوند بر یونس پسر اَمِتّای نازل شده، گفت: 2«برخیز و به نینوا، آن شهر بزرگ برو و بر ضد آن فریاد برآور، زیرا شرارت آن به حضور من سر برکشیده است.» 3اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد! پس به یافا فرود آمد. در آنجا کشتیای یافت که عازم تَرشیش بود. کرایهاش را داد و سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد.
4اما خداوند بادی شدید بر دریا وزانید، و چنان توفانی عظیم برخاست که چیزی نمانده بود کشتی در هم بشکند. 5ملوانان به وحشت افتادند و هریک نزد خدای خویش فریاد برآوردند. آنها بار کشتی را به دریا ریختند تا آن را سبک کنند… 12یونس گفت: «مرا برگرفته، به دریا افکنید تا دریا بر شما آرام شود. زیرا میدانم این توفان عظیم به سبب من بر شما نازل شده است.» 13اما آن مردان سخت پارو زدند تا کشتی را به خشکی بازگردانند، ولی نتوانستند. زیرا دریا هر لحظه بر ضد آنها متلاطم و متلاطمتر میشد. 14پس به درگاه خداوند فریاد برآوردند که: «آه، ای خداوند، تمنا اینکه به سبب جان این شخص تلف نشویم. مگذار دست ما به خون بیگناهی آلوده شود. زیرا تو ای خداوند، هر چه بخواهی میکنی.» 15آنگاه یونس را برگرفته، به دریا افکندند، و دریا از خروش خود آرام گرفت. 16آن مردان سخت از خداوند ترسیدند و قربانیها به او تقدیم کرده، برایش نذرها نمودند.
17آنگاه خداوند ماهی بزرگی برگماشت تا یونس را فرو بلعد. و یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی بود.
یونس نبی ۱: ۱-۱۷
ماجرای سفر دریایی پولس رسول به روم از طریق دریای مدیترانه واقعه دیگری است که توصیه میکنم آن را حتما به طور کامل در کتاب اعمال رسولان فصل ۲۷ بخوانید؛ لوقا نویسنده کتاب اعمال رسولان که با پولس رسول در این سفر پر ماجرا همراه بود آن را با استادی و سبکی بی نظیر گزارش می دهد؛ بخش هایی از آن را در اینجا ملاحظه کنید:
13چون باد ملایمِ جنوبی وزیدن گرفت، گمان کردند به آنچه میخواستند رسیدهاند؛ پس لنگر کشیدند و در امتداد ساحل کْرِت پیش راندند. 14امّا طولی نکشید که بادی بسیار شدید، معروف به باد شمال شرقی، از جانب جزیره به سوی ما وزیدن گرفت. 15کشتی گرفتار توفان شد و نتوانست در خلاف مسیر باد پیش برود؛ از این رو، خود را به باد سپردیم و همسو با آن رانده شدیم. 16در پناه جزیرهای کوچک به نام کُودا پیش رفتیم و بهسختی توانستیم زورق کشتی را به اختیار خود درآوریم. 17وقتی ملّاحان آن را به روی عرشۀ کشتی آوردند، به کمک طنابها، اطراف خود کشتی را محکم بستند تا متلاشی نشود، و از بیم اینکه مبادا کشتی در شنزارِ سیرتیس به گِل بنشیند، لنگر را پایین فرستادند و کشتی را در مسیر باد رها کردند. 18روز بعد، چون توفان ضرباتی سنگین بر ما وارد میساخت، مجبور شدند بار کشتی را به دریا بریزند. 19روز سوّم، با دست خود لوازم کشتی را به دریا ریختند. 20روزها همچنان میگذشت و ما رنگ خورشید و ستارگان را نمیدیدیم و توفان نیز فروکش نمیکرد، آنگونه که همگی، امید نجات از کف دادیم. اعمال رسولان ۲۷: ۱۳-۲۰
اقیانوس و دریای توفانی و خروشان نمادی از وضعیت ناآرام، ناپایدار و سقوط کرده دنیایی است که در آن زندگی می کنیم که ممکن است هر لحظه کشتی وجودمان را در هم شکند، متلاطم سازد و در آبهای عمیق و خروشان غرق سازد؛ در زمین جدید که ایمانداران واقعی به مسیح وارث آن خواهند شد دیگر خبری از اقیانوس نخواهد بود!
1سپس آسمانی جدید و زمینی جدید دیدم، زیرا آسمان اوّل و زمین اوّل سپری شده بود و دیگر دریایی وجود نداشت. مکاشفه ۲۱: ۱
جنگ ها، بلایای طبیعی، بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، ناامنی، کشمکش و … سعادت و خوشبختی را از انسان ها به یغما برده اند و ترس، استرس، بی خوابی، روابط گسسته، تنهایی، بیماری های فیزیکی و روانی و … را جایگزین آن کرده اند. ترس فلج کننده و ناامیدی از آینده نتیجه زندگی در دنیایی سقوط کرده در ته دره گناه و شرارت است. آیا برای نجات انسانی که در تلاطم دریای توفانی گرفتار است امیدی وجود دارد؟ آری
28آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان بیرون کشید.
29توفان را آرام و ساکت ساخت،
و امواج دریا ساکن گشت.
30شادمان شدند چون آرامی پدید آمد
و ایشان را به بندرِ مرادشان رهنمون گشت. مزمور ۱۰۷: ۲۸-۳۰
فقط لحظه ای را در ذهنتان مجسم کنید که سرنشینان کشتی در حال غرق در وسط اقیانوسی تاریک و بی رحم به طرز معجزه آسایی از آن مهلکه نجات می یابند و اندکی بعد به بندر مراد می رسند! این داستان زندگی هر ایماندار واقعی به مسیح خداوند است؛ آیا مایلید داستان زندگی شما نیز پایانی اینگونه داشته باشد؟! فقط کافی است نزد خداوند فریاد براورید:
6این مسکین فریاد برآورد و خداوند صدایش را شنید
و او را از همۀ تنگیهایش نجات بخشید. مزمور ۳۴: ۶
اگر مسیح در کشتی شما باشد هیچ توفانی در این جهان هستی قادر نخواهد بود آن را غرق کند:
35آن روز چون غروب فرا رسید، عیسی به شاگردان خود گفت: «به آن سوی دریا برویم.» 36آنها جمعیت را ترک گفتند و عیسی را در همان قایقی که بود، با خود بردند. چند قایق دیگر نیز او را همراهی میکرد. 37ناگاه تندبادی شدید برخاست. امواج چنان به قایق برمیخورد که نزدیک بود از آب پر شود. 38امّا عیسی در عقب قایق، سر بر بالشی نهاده و خفته بود. شاگردان او را بیدار کردند و گفتند: «استاد، تو را باکی نیست که غرق شویم؟» 39عیسی برخاست و باد را نهیب زد و به دریا فرمود: «ساکت شو! آرام باش!» آنگاه باد فرو نشست و آرامش کامل حکمفرما شد. 40سپس به شاگردان خود گفت: «چرا اینچنین ترسانید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟» 41آنها بسیار هراسان شده، به یکدیگر میگفتند: «این کیست که حتی باد و دریا هم از او فرمان میبرند!» مرقس ۴: ۳۵-۴۱
در ادامه مزمور ۱۰۷ می خوانیم:
30شادمان شدند چون آرامی پدید آمد
و ایشان را به بندرِ مرادشان رهنمون گشت.
31پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم؛
32او را در جماعت مردمان تمجید کنند،
و در مجمع مشایخ بستایند. مزمور ۱۰۷: ۳۰-۳۲
واکنش طبیعی فدیه شدگان خداوند، داشتن قلب و زبانی مملو از شکرگزاری است که سرود و نغمه زیبای رستگاری از آن طنین افکن است:
16همیشه شاد باشید؛ 17پیوسته دعا کنید؛ 18در هر وضعی شکرگزار باشید، زیرا این است ارادۀ خدا برای شما در مسیحْ عیسی. اول تسالونیکیان ۵: ۱۶-۱۸
راستی هم اکنون چه صدایی از قلب و وجود شما شنیده می شود؟ صدای گوش خراش و آزار دهنده شکایت و ناله یا صدای گوش نواز و شیرین سرود نجات و رستگاری؟
43هر که حکیم است در این امور بیاندیشد
و در محبتهای خداوند تأمل نماید. مزمور ۱۰۷: ۴۳
فیض عیسی مسیح خداوند با شما باشد و بماند. آمین
مزمور ۱۰۷
چنین گویند فدیهشدگانِ خداوند
1خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
2چنین گویند فدیهشدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است،
3و از سرزمینها گِردشان آورده است،
از شرق و غرب، از شمال و جنوب.
4برخی در بیابانهای بیآب و علف سرگردان شدند،
و راه به شهری مسکون نیافتند؛
5گرسنه و بسیار تشنه،
جانشان در اندرونشان کاهیده شد.
6آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان رهایی بخشید.
7آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
8پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
9زیرا که جان آرزومند را سیر میگرداند
و جان گرسنه را به چیزهای نیکو پر میسازد.
10برخی در تاریکی و ظلمت غلیظ نشسته بودند،
زندانیان ظلم و زنجیرهای آهنین؛
11زیرا بر کلام خدا طغیان ورزیده،
و مشورت آن متعال را نپذیرفته بودند.
12پس دلهای ایشان را زیر بار مشقت خم ساخت؛
و لغزیدند و یاریرسانی نبود.
13آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
14ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد،
و بندهای ایشان را بگسست.
15پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
16زیرا که درهای برنجین را در هم میشکند،
و پشتبندهای آهنین را دو پاره میکند.
17برخی به واسطۀ راههای عِصیانگرانۀ خود احمق گردیدند،
و به سبب تقصیرات خویش ستم دیدند.
18جان ایشان از هر خوراکی کراهت داشت،
و به دروازههای مرگ نزدیک آمدند.
19آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
20کلام خود را فرستاد و شفایشان داد،
و ایشان را از نابودی خلاصی بخشید.
21پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم.
22قربانیهای تشکر تقدیم کنند،
و با فریاد شادی کارهای او را بازگویند.
23برخی بر کشتیها رهسپار دریا شدند،
و بر آبهای عظیم به تجارت پرداختند.
24کارهای خداوند را دیدند،
اعمال شگفتش را در ژرفا!
25زیرا او سخن گفت و بادْ توفان را به پا داشت
که امواجِ دریا را برافراشت.
26به آسمانها بالا رفتند
و به ژرفاها فرود آمدند،
و در این مَهلکه، جانی در ایشان نماند.
27همچو مستان افتان و خیزان شدند،
و عقلشان از چارهاندیشی درماند.
28آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان بیرون کشید.
29توفان را آرام و ساکت ساخت،
و امواج دریا ساکن گشت.
30شادمان شدند چون آرامی پدید آمد
و ایشان را به بندرِ مرادشان رهنمون گشت.
31پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند
به جهت کارهای شگفتانگیزش برای بنیآدم؛
32او را در جماعت مردمان تمجید کنند،
و در مجمع مشایخ بستایند.
33او رودخانهها را به بیابان بدل میسازد
و چشمههای آب را به زمین تشنه؛
34و زمین بارور را به شورهزار،
به سبب شرارت ساکنانش.
35بیابان را به حوضهای آب بدل میسازد
و زمین خشک را به چشمههای آب!
36گرسنگان را آنجا اِسکان میدهد
و در آنجا شهری مسکون بنیان مینهند؛
37مزارع را میکارند و تاکستانها غرس میکنند،
و محصول پر بار به دست میآورند.
38ایشان را برکت میدهد، و بهغایت کثیر میگردند
و نمیگذارد گله و رمۀ ایشان کم شود.
39چون از شمار ایشان کم میشود و ذلیل میگردند،
به سبب ظلم و بلا و اندوه،
40او اهانت را بر حاکمان میریزد
و ایشان را در بیابانِ بیراهه آواره میسازد.
41اما نیازمند را از مذلت ایشان برمیافرازد،
و اهل خانهاش را همچون گلههای گوسفند کثیر میگرداند.
42صالحان این را میبینند و شادمان میشوند،
و بیانصافی یکسره دهان خود را میبندد.
43هر که حکیم است در این امور بیاندیشد
و در محبتهای خداوند تأمل نماید.
راهنمایی
پنجره را ببندید X
با کلیک روی شماره آیات، تفسیر آنها را انتهای متن مطالعه کنید و با کلیک مجدد روی شماره آیات در بخش تفسیر به مکان اول در متن کتاب مقدس برگردید. برخی از آیات به دلیل وضوح معنایی تفسیر نشده اند و با کلیک روی شماره آنها اتفاقی نمی افتد.
همچنین با کلیک روی کلمات آبی رنگ و نگاه داشتن ماوس روی آنها در متن کتاب مقدس اطلاعات بیشتری در مورد آن کلمه در پنجره ای دیگر ظاهر می شود که با حرکت ماوس از روی کلمه آبی رنگ، آن پنجره بسته می شود.